گرمابه و زورخانه از نهادهای تاثیرگذار و عناصر اصلی محلههای شهرهای قدیم بودهاند. این اماکن میراثهای با ارزشی را در طی سالیان، نسل به نسل انتقال دادهاند. گرمابه از زمان پهلوی دوم جای خود را به حمامهای شخصی داد و زورخانه نیز با جدا شدن کشتی پهلوانی از گود زورخانه به دو پاره تقسیم گردید. در این پژوهش سعی ما بر این بوده است تا به مسوولیتهای مشتمالچی و تحولات این شغل از دیرباز تاکنون در دو مکان گرمابه و زورخانه بپردازیم. همچنین به این پرسش پاسخ دهیم که چون امروزه این شغل رو به فراموشی گذاشته است، آیا میتوان با وجود تغییر شرایط جامعه، راهکاری برای صیانت از آن ارائه داد. به نظر میرسد عدم شناخت دقیق روش مشتمال و تفاوت آن با ماساژ مدرن سبب شده تا با تغییر سبک زندگی، شغل مشتمالچی به فراموشی سپرده شود. در نهایت، نگارنده متذکر میشود که احیاء این شغل در زورخانه دور از ذهن به نظر میرسد اما در خصوص گرمابه پیشنهاداتی ارائه داده است تا به جای پذیرش پایان حیات این اماکن و تغییر کاربری این سازهها، با شناخت دقیق روش مشتمال و شغل مشتمالچی، گرمابهها را به چرخه حیات اقتصادی بازگردانیم.