1
دانشجوی ادبیات حماسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان
2
دانشیارگروه ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان
چکیده
شاهنامه، داستان جنگ است و بقیه وقایع در سایه آن اتفاق میافتد، به همین سبب جنگنامه نامیده شده است. جنگ تنها یک کنش خونین نیست بلکه ریشه در مسائل عمیق انسانی دارد و وضعیت زیستی و ذهنی جامعه در آن نمود پیدا میکند. انگیزههای متفاوتی که مردم شناسان در سیر زندگی اجتماعی، برای افروختهشدن آتش جنگها ذکرکردهاند در شاهنامه نیز وجود دارد که امکان تطبیق جامعه انسانی شاهنامه با جوامع واقعی را میسر میکند. تحلیل معیارهای جنگ، چرایی وقوع جنگها، ویژگی آنها و نتیجهای که از آن مورد انتظار است الگویی از تصویر ذهنی شاعر از جامعه و آرمانهای آن را به نمایش میگذارد. مردمشناسی، انگیزههایی چون غنیمت و غارت، بیگانهترسی، تلافیجویی و قدرتنمایی را برای جنگها برشمردهاست که همعرض با مراحل تطور جامعه، از ابتداییترین مراحل تا تبدیل به یک نظام حکومتی منسجم یعنی کشور حرکت میکند. در پیکره مطالعاتی پژوهش، یعنی از تولد تا مرگ رستم در شاهنامه، همه این انگیزهها وجود دارد اما تلافیجویی و قدرتنمایی که همواره با موضوعی مقدس پیوند خوردهاست بسامد بالاتری دارد. حتی در جنگهای مراحل ابتدایی که انگیزه اصلی آنها غارت و غنیمت است یعنی نتایج مادی از آنها مورد انتظار است، باز هم موضوعات ارزشی است که اهمیت و انعکاس دارد. با توجه به تحلیل جنگها، حماسه فردوسی روایت جامعهای در حال گذار به کشور شدن است که برای دستیابی به هویت ملی از دست رفته خویش و به دست آوردن مؤلفههای آن، با اقوام دیگر میجنگد. در واقع حماسه فردوسی بازتابی از مسائل مبتلابه جامعه آن روزگار است که پس از شکست از اعراب درحال بازتولید هویت ملی خویش است.