انجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220نشانه - انسان شناسی دیداری جایگاه سریر در نگارگری ایرانی194037488FAمریم احمدیپژوهش هنر، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.Journal Article20190120نگارگری ایران از دیرباز یکی از مستندات تاریخی فرهنگ و تمدن کهن سرزمین ایران بوده و تصاویر آن سرشار از نمادها و نشانههای فرهنگی است که از نوع جهان بینی و ارزشهای دوران خود خبر میدهند. از اینرو تحلیل معنایی این نشانههای تصویری یکی از راههای بازیابی و درک بهتر طرز فکر و سبک زندگی یک سرزمین و همچنین کاربرد و ارزشهای نشانهای و فرهنگی ابژهها در دوران گذشته آن فرهنگ و همچنین پیگیری روند تغییر نظامهای اجتماعی و سبک زندگی در یک جامعه میباشند. لذا در این پژوهش با توجه به نمونههایی از نگارگریهای ایرانی به بررسی جایگاه، کارکرد و معنای سریر در ترجمان فرهنگی ایرانی پرداخته تا با درکی بهتر از این نقش مایه تکرار شونده در اکثر آثار نگارگری ایرانی به تحلیل نشانه شناختی ابژهی سریر در فرهنگ کهن ایران بپردازیم. سوال اصلی این است که با توجه به ابعاد و ساز و کار فرهنگی ایران در دوران اسلامی، سریر چه جایگاهی را در نگارگری ایرانی و در ارتباط با مردم در فرهنگ ایرانی به خود اختصاص داده است؟ هدف از این پژوهش کشف معناهای آشکار و پنهان و جایگاه یک ابژه در یک فرهنگ و معناسازی آن در ارتباط با مردم با توجه به آثار و مستندات تصویری و متنی و با استفاده از رویکرد نشانه – مردمشناسی دیداری است.https://journal.asi.org.ir/article_37488_eae4c4b5e93e03d432ba5007980da5e8.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220نظام ساختاری پوشاک در ایل بختیاری416237489FAمجید اسدی فارسانیهیئت علمی دانشگاه علم و هنر یزدمحمد تقی آشوریهیئت علمی دانشگاه هنرJournal Article20190715لباس فراتر از کارکرد فیزیولوژیکاش، دارای ابعادی فرهنگی-اجتماعی است و در حیات تاریخی جوامع نقش اساسی ایفا نموده است. این موضوع در جوامع عشایری به دلیل پایداری نظام پوشاک از اهمیت ویژهای برخوردار است و چگونگی حفظ این پایداری مسئله پژوهش حاضر میباشد. در بررسیهای انجام شده هیچ مطالعه عمیقی که زوایای مختلف پوشاک در جامعه عشایری را مورد کنکاش قرار دهد صورت نگرفته و بیشتر آنها به توصیف فرم پوشاک بسنده کردهاند. لذا در این پژوهش که با رویکرد کیفی و از نوع مردمشناسی صورت گرفته است تلاش گردید تا نقش و جایگاه پوشاک در ایل بختیاری بهعنوان بزرگترین ایل کوچنده کشور شناسایی گردد. بدین منظور اطلاعات مورد نیاز از طریق حضور در میدان و مشاهده مستقیم و مشارکتی و استفاده از منابع کتابخانهای بدست آمده و بر اساس دیدگاه کارکردگرایی مالینوفسکی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که فرهنگ نقش اصلی و تعیین کننده در شکل دهی و پایداری نظام ساختاری پوشاک عشایری داشته و از منظر فرهنگی جایگاه پوشاک به گونهای است که هستی بختیاریها در فرم پوشاکشان معنا مییابد. لباس بختیاری در خود معانی نهفتهای دارد که بیان نمادین و غیر کلامی آن، نیازهای فردی را که مبتنی بر نوع زندگی متکی بر کوچندگی است را پاسخگو است و از این منظر تنوع در فرم جای خود را به تکرار فرم میدهدhttps://journal.asi.org.ir/article_37489_9e49b551d823134d4070b3c0ecd655f4.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220مطالعه ساختاری و محتوایی نمکدانهای بختیاری با تأکید بر طرح و نقش639337490FAمحمد افروغگروه آموزشی فرشJournal Article20181028دستبافتههای عشایری آشکارترین نمود هنر تجسمی و یکی از ضرورتهای زندگی عشایر است که در گذشته توسط بافندگان و با مدد از قوّهی احساس، ذوق و خیال بافته شده اند. نمکدانهای بختیاری نوع مهمی از دستبافتههایی است که به لحاظ جایگاه کاربردی و زیبایی شناختی همچون شکل، طرح، نقش و رنگ، بسیار قابل توجه بوده است. بختیاریها بهعنوان بزرگترین جمعیت ایلی و عشایری کشور، دستبافتههای کاربردی متعددی دارند که نمکدانها نمود برجستهای از آنهاست که در ابعاد خاصی بافته میشوند. یافتههای تحقیق عبارت است از: ابعاد نمکدانها بین 38 تا 62 سانتیمتر عرض یا پهنا و 42 تا 74 سانتیمتر طول یا ارتفاع متغیر است و با نمکدانهای سایر مناطق اختلاف قابل توجهی ندارد اما از لحاظ ترکیببندی، شکل و ساختار نقشها و تنوع رنگی متفاوت هستند. انواع نقشهای گیاهی شامل انواع گل و بوتهها، گل گِرده یا گل چهار پَر و درختان انتزاعی، درخت زندگی، نقشهای جانوری شامل بزکوهی، مرغان (بَط دو سر)، دندون موشی، کِرمَک (کرم)، تی (چشم) خروسی، ماهی، اشکال تصویری از وسایل زندگی شامل بند اره، آچار، سیخ، گل هچه، چَپُقی (چُپُق)، چَنگلی و باورها شامل گامسیسی، آلباوری شاخدار، خال نال، گنات، رکابی، گاپیت و نقشهای انتزاعی شامل آستاره (ستاره) و لانه زنبوری را میتوان مشاهده نمود. لازم به ذکر است که در ارتباط با باورهای یاد شده، تنها شکل و نقش باقی مانده است و اثری از معنای آن وجود ندارد. مقاله حاضر، یک پژوهش میدانی است که بر تحلیل ارزشها و مؤلفههای فن شناختی (مواد اولیه و نوع بافت) و زیباییشناختی (طرح، نقش، رنگ و ابعاد) 22 نمونه نمکدان - که طرح و نقشی شاخص دارند- استوار است. در این مقاله سعی بر آن است تا مؤلفههای رنگ، طرح، نقش و فنبافت با تحلیل تصویری بر روی عمدهترین و اصیلترین نقشها و طرحها مورد بررسی، تحلیل و معرفی قرارگیرد.https://journal.asi.org.ir/article_37490_69857a22bcbaccdaa06fdce1e3838177.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220معنای مادرشدن در دارالخلافه ی ناصری، عصر قاجار از منظر جامعه شناسی با رویکرد تفسیری9512337491FAفرزانه فرشادیدانشجو دکتری جامعه شناسی فرهنگی، واحد علوم تحقیقات،دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانمنصور وثوقیدکتری تخصصی جامعه شناسی ، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20190720خوانشِ ضعیفهی منفعل از زنِ عهد ناصری که در سیستم اجتماعی پدرسالارانه به دام افتاده است در تناقض با کنشگریهای زنان این دوره در عرصهی سیاست، فرهنگ و تجارت است. در این مطالعه کوشش میشود بدون هیچگونه پیشداوری، جایگاهِ اجتماعی زنان در دارالخلافه ناصری بازسازی شود و از این طریق به فهمِ معنای مادر شدن دست یافت. به همین منظور زمینههای قانونی و مشاغل اجتماعی از اسناد و متون تاریخی گردآوری میشوند تا چگونگی و حدودِ کنشگری یا انفعالِ زنان به واسطهی محدودیتهای قانونی و فرهنگی از درون متون بازخوانی شود. آثار منظوم، منثور، نامههای خصوصی، سفرنامههای زنان عهد ناصری زندگی روزمره آنان را بازسازی میکند. نتیجه اینکه در دوران قاجار، تحرک عمودی مردان و زنان در یک شبکهی بزرگ نَسَبی امکان پذیر است و بازشناسی افراد، کسب منزلت، هویت اجتماعی و اقتصادی در گروِ عضویت در شبکه نَسَبی است. یعنی زنان و مردان کنشگران و اعضای شبکهای هستند که در یک تبادل چند سویه با کمکِ فرزندآوری انتظام درونی را ساماندهی میکنند. پس، برای کسبِ هویت اجتماعی، تحرک عمودی در این چرخه فعالانه مشارکت میکنند. یعنی، تفسیر کردن معنی مادر شدن در «تن سپردن به سرنوشتِ فطری» برای امرار معاش، فروکاستن تبیین جامعه شناختی به فهمی عوامگرایانه است.https://journal.asi.org.ir/article_37491_3ad6b620956be25fe4ba6f7311d32805.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220مردم شناسی سُوگ (پِرس) در ایل کاکاوند12514737492FAسیاوش قلی پورعضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه رازیJournal Article20190706سُوگ جایگاه رفیعی در ایل کاکاوند دارد. این مقاله تلاش میکند دلایل اهمیت و گستردگی آن را بکاود. روش مطالعه اتنوگرافی و فنون گردآوری داده مشاهده مشارکتی و مصاحبه است. یافتهها نشان میدهند: سازمان اجتماعی کاکاوندیها مبتنی بر تمایز طوایف است که در درون هر ایل سلسله مراتب ایل، طایفه، تیره، هوز و مال قرار دارد. سوگ در میان ایل کاکاوند سه کارکرد مهم و اساسی دارد: حل منازعه، برساخت تمایزات اجتماعی و همبستگی اجتماعی. نخست، ساختار افقی ایلات و طوایف سبب بروز منازعات زیادی است که در درون نظامهای بوروکراتیک مدرن قابل حل نیست. سوگ با مکانیسمهای خاصی در کاستن تنش نقش دارد. دوم، سوگ از طریق مراسمی باشکوه و خواندن نام طوایف، متوفی و جایگاه بازماندگان در برساخت تمایزات نقش دارد. همچنین محلی برای نمایش تمکن مالی است. سوم، سوگ از طریق الزام درونی و مکانیسم جبران همبستگی اجتماعی را افزایش میدهد. زیرساختهای مدرن مانند فضای عمومی، فضای مصرف، دیوانسالاریِ چابک برای انجام کارکردهای بالا وجود ندارد. بدین ترتیب سوگ سایتی است که به راحتی از عهده تمام کارکردهای بالا بر میآید. همچنین، طوایف نیاز به اجتماعاتی برای حیات خود دارند. اجتماعات مدرن مانند کنسرت، همایش و نظایر آن وجود ندارد در نتیجه سوگ این وظیفه را بر عهده دارد. بنابراین جایگاه رفیع سوگ به دلیل فقدان زیرساختها و اجتماعات مدرن است.https://journal.asi.org.ir/article_37492_65a7b1dc57796f422894d435c137466c.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220تأثیر رویکردهای مردمشناسانه انتشارگرایی، کارکردگرایی و ساختارگرایی بر باستانشناسی اسلامی با تحلیلی انتقادی بر تعاریف و روششناسیها14918037494FAآرمان وفاییگروه باستان شناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهرانمحمداسماعیل اسماعیلی جلودارعضو هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تهرانJournal Article20190527باستانشناسی اسلامی به مثابه ابزاری برای شناخت فرهنگ، هنر و تمدن سرزمینهای اسلامی است و مراحل مختلف تطورات فکری خود را از سر گذرانده و موجودیتی فرهنگی است که میتواند از عوامل مختلف فرهنگی تأثیر پذیرد. نوع نگاه به اسلام و فرهنگ اسلامی میتواند بر چند و چون باستانشناسی اسلامی تأثیرگذار باشد. پرسش اصلی پژوهش حاضر، این است که رویکردهای انتشارگرا، کارکردگرا و ساختارگرا به فرهنگ اسلامی چگونه بر باستانشناسی اسلامی تأثیر گذاشته است؟ به این ترتیب هدف این نوشتار درک تأثیرات این رویکردها در باستانشناسی اسلامی است. دلیل گزینش این رویکردهای مردمشناسانه، تأثیر پر رنگ آنها بر جریانات فکری غالب در باستانشناسی و به طور خاص در باستانشناسی اسلامی است. روش مطالعه در این جستار، روش تاریخی تحلیلی است تا بتوان تأثیرات این سه رویکرد و جنبههای مختلف آن را ارزیابی نمود. نتیجه بدست آمده از مقاله در پی تحلیل تاریخی رویکردهای مردمشناختی باستانشناسی اسلامی به این شرح که در آغاز نگاه انتشارگرا به دنبال درک و شناخت منشأ و مبدأ پدیدههایی بوده که بیشتر ارزش زیباییشناختی داشتهاند و میتوانستهاند یک سبک هنری باشند. اما انتقادها به کاستیهای این شکل از مطالعات که بیشتر حالت مقایسهای داشته، پای قیاس و تحلیل عینیات را به باستانشناسی اسلامی باز کرده و رویکرد آن، بصورت کارکردگرایی بوده است. انتقاد به عدم تلاش نگاه کارکردگرا به درک ذهنیات به وجود آورنده ماده فرهنگی نیز پای ساختارگرایی را به باستانشناسی اسلامی باز کرده که اسلام را یک ساختار فرهنگی دانسته است و سعی دارد تا با تفسیر مواد فرهنگی به درک این ساختار برسدhttps://journal.asi.org.ir/article_37494_e2b3ba1ac49b32f1540d195d0e46f595.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220مطالعه ی زمینه ایی عملکرد جوانان شهر یزد: کنشگر در کشاکش ساخت و برساخت فضای اجتماع18121937497FAزینب هاشمی خواهدانشجوی دکتری دانشگاه یزدسیدعلیرضا افشانیگروه تعاون و رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایرانJournal Article20190125<em>توسعهی هر جامعهای بدون مشارکت اعضای آن امکانپذیر نخواهد بود. از طرفی این مشارکت بدون حمایت و پشتیبانی ساختار اجتماعی، عملی و موفق نخواهد گردید. لذا پژوهش حاضر، قصد دارد فرایند و نحوهی شکلگیری تعاملات روزمره و مشارکت اجتماعی جوانانِ شهر یزد را بازخوانی و نوع مراوده و عمق ارتباطات این افراد را در فضای شهری و محلهی مسکونی به تصویر کشد. از این جهت برای تشریح و تفسیر امر مزبور، مطالعهی کیفی مبنای این پژوهش قرار گرفت و روششناسی آن بر اساس رویکرد تفسیری پیکربندی و مبتنی بر پاسخگویی به سوالات و اهداف در طراحی روششناسی، نظریه زمینهای استفاده شد که با رویکرد عینیگرایی اشتراوس و کوربین، روایتها تحلیل گردید. جامعهی هدف پژوهش، جوانان شهر یزد بودند که 20 نفراز آنان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و از طریق مصاحبهی عمیق، اطلاعات مورد نیاز اخذ گردید. مصاحبههای صورت گرفته حولِ دو مبحث اصلی فضای شهری و محلهای و چگونگی حضور مصاحبهشوندگان در هریک از این دو میدان بوده است. مبتنی بر نتایج تحقیق، فضای تعاملی در این دو عرصه، حاصلِ تلفیقی از صفات فردی مصاحبهشوندگان که رنگ و بویی از بیتفاوتی، بیمسئولیتی، عدم توجه به محیط اطراف و ... داشته و همچنین ویژگیهای ساختاری چون نقش مسلط و محاطکننده، فقدان انعطاف، بیتوجه به کنشگر و ... در شکلگیری و برساخت پدیده مرکزی پژوهش، نقش دوگانه و یکسانی را ایفا کردهاند. به دیگر سخن میتوان گفت نحوهی مشارکت و شکل حضور این افراد در فضای اجتماع نه تنها منتسب به صفات فردی آنها، بلکه تا حد قابل توجهی، ترجمان عملکرد ساختار جامعه و به نوعی بازنمای مناسبات عاملیت و ساختار و بازگو کنندهی رابطهی این دو بوده است. از این رو "انجماد اجتماعی" در جایگاه پدیده مرکزی پژوهش، حاصل فضای دوآلیتهی بیتفاوتی اعضای مشارکتکننده و یکهتازی ساختار جامعه، بوده است.</em>https://journal.asi.org.ir/article_37497_bef87cb8ed6f3090dfbf6c6928efe5a5.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096152720190220«مردمشناسی» یا «انسانشناسی»: ترادف، انتخاب و تضاد22124137501FAقباد رضائیدانشجو کارشناسی ارشدJournal Article20190831<strong>مقدمه</strong><br /> این نوشته ابتدا به نیت توضیح کوتاهی در مقدمهی رساله برای روشن کردن ابهام برخی واژههای متن آغاز شد که انگیزهی کمی فراتر رفتن از ظاهرِ سادهی موضوع، رفتهرفته، موجب گسترش آن شد؛ بهطوری که شاید فرمی مستقل برای عرضه گرفته باشد.<br /> حرف اضافهی «<em>یا</em>» در تیتر بالا (که برای تأکید ایتالیک شده) همزمان سه معنی را میرساند: هم، به صورتی توصیفی، از «ترادف» عبارات دو طرفش خبر میهد و هم میتواند «انتخاب» یکی از آنها را به صورت پرسش مطرح کند که کدام یک از آن دو عنوان را برای نامیدن رشتهی دانشگاهیِ مورد نظرمان انتخاب میکنیم ــ این یا آن؟ و همچنین میتواند بر تمایزی ناشی از مفهوم «تضاد»، در این امکان انتخاب، دلالت کند: یا این/ یا آن. از این رو ما (من به کمک راهنمایی دیگران و منابعی که یافتهام) نیز، در ادامه، هم انگیزهی انتخابمان را توضیح میدهیم و هم به وضعیت حضور و رواج همزمان این دو عنوان در ادبیات علوم اجتماعی کنونی ایران و زبان فارسی، که نوعی ترادفِ زبانی، امکانِ انتخاب و تضاد را همزمان ترکیب و تحمیل میکند، اشاره میکنیم.https://journal.asi.org.ir/article_37501_c40e2b82b78a8d4c1f3f677bd9a33d0d.pdf