انجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220بافتار جغرافیایی و باستانشناسی دامپروران تماموقت در زاگرس جنوبی135524824FAبهروز آقاییدانشجوی دکتری پیش از تاریخ ایران، دانشگاه هنر اصفهانJournal Article20170314ظرفیتهای زیستمحیطی در زاگرس جنوبی، به تفاوتهای بنیادینی در شیوههای تولیدِ جوامع دامپرور و کشاورز تماموقت موجودیت بخشیده است. این تفاوتها سبب تحول ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مذکور در مسیرهایی متفاوت با یکدیگر شده است. حاصل این تفاوتها به وجود آمدن دو بافت سکونتگاهی در زیستمحیط و زمینسیماهایی مجزا از هم بوده که جوامعی را با راهبردهای اقتصادی متضاد اما مکمل همدیگر شکل داده است. محوطههای جوامع دامپرور باستانی، به دلیل اسکان موقت، سیالیت در مکانگزینی و همچنین تراکم اندک دادههای فرهنگی ماندگار مانند سفال، در بیشتر مواقع محوطههایی غیر تپهای هستند که در مناطق کوهستانی، درههای کمعمق و مناطق شیبدار حاشیه دشتها واقع شدهاند. ویژگیهای بیانشده سبب میشود جوامع دامپرور باستانی در مطالعات باستانشناسی، اغلب جوامعی نامرئی و غیرملموس پنداشته شوند. در این پژوهش با تکیه بر روش باستانمردمشناسی شواهدی را از محوطههای گونهنمایِ جوامع کوچرو باستانی، که منطبق بر الگوی تحرک و اسکان جوامع کوچرو معاصر در زاگرس جنوبی (مطالعه موردی: ایل قشقایی، طایفه شش بلوکی) است، معرفی کرده و به ارائه شواهد باستانشناسی برای تبیین مرزهای زیستمحیطی و فرهنگی بین جوامع دامپرور و کشاورز پرداخته شود. در نهایت به تجزیه و تحلیل ارتباط موجود بین الگوی نهشتهگذاری محوطههای باستانی و ساختار اقتصادی-اجتماعی جوامع یکجانشین و کوچرو دشت آسپاس در شمال فارس پرداخته میشود.https://journal.asi.org.ir/article_24824_b92a2b4eebd284fc127f8062258e213b.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220جستاری در نقد و بررسی کتاب اصلاحات ارضی در ایران؛ اثر آ.ک.اس لمبتون567124825FAمصطفی ازکیامصطفی ازکیا، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقاتJournal Article20170314اصلاحات ارضی یا بازتوزیع زمین و بهرهبرداری به نفع روستائیان منجر به تغییر در روابط تولید و ساختار جامعه از طریق انتقال قدرت ملی و محلی شد. همزمان با تصویب لایحه اصلاحات ارضی این موضوع بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت. این مطالعات، شامل کلیات اصلاحات ارضی تا الغای رژیم ارباب و رعیتی طی مراحل مختلف اجرای این لایحه میشد که حاصل آن در مطالعات شاخص پژوهشگران ایرانی و خارجی مشهود است. از جملهی این پژوهشگران، خانم لمبتون از چهرههای علمی و سیاسی است که طی سالهای 1966-1962، در کتاب هفده فصلی خود تحت عنوان اصلاحات ارضی در ایران به این موضوع پرداخته است. نگاه او در این مطالعه، در برخی بخشها سیاحتگونه و در برخی فصول، علمی، دقیق و موشکافانه است. اما با توجه به مطالعات نگارنده طی چهل سال اخیر در مناطق روستایی ایران، نتایج حاصل از این مطالعات، تفاوت معنیداری با مطالب مطرحشده در کتاب ایشان دارد. حاصل این تناقض، این فرض را مطرح میکند که بر مطالعات خانم لمبتون، شرایط از پیش تعیینشدهای حاکم بوده است. نگاه ارزشی ایشان در برخی موارد، منجر به خسران و تضعیف برخی حقوق روستائیان شد و چگونگی تاثیر اجرای قوانین ارضی بر ساخت سیاسی و اجتماعی، عموما مورد توجه قرار نگرفت. پیامد اصلاحات ارضی از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و با وجود از بین بردن نظام ارباب رعیتی، با حذف مدیریت تولید زراعی کشاورزان و سوق دادن آنها به سمت شهرها، منجر به افول تولیدات کشاورزی، پیامد منفی مهاجرت و ایجاد نابرابری اجتماعی، اقتصادی در جامعه روستایی شد. بنابراین به نظر میرسد انجام مطالعهای انتقادی بر مباحث مطرحشده توسط ایشان ضروری باشد که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد.https://journal.asi.org.ir/article_24825_cf89a45c17981b45e9d29d58439c99a7.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220موزهها و هویتها، تحلیلی مردمشناختی از بازدید موزه729724830FAمحمد چقلوندکارشناس ارشد مردمشناسیرضا کوشکیکارشناسی ارشد جامعه شناسی،کارشناس اداره میراث فرهنگی استان لرستانJournal Article20170314موزهها عامل قدرتمندی برای ایجاد و انقال معانی، و تغییر باورهای پیشینی است، که دارای منشاء و خاستگاههای متفاوتی مانند: تجربیات رودرو، رسانه، نوشته و روایات در مورد دیگران هستند و مبنایی برای پیشداوریهای قومی هستند. این فرآیند تحت تأثیر اهداف و نیات طراحان، ویژگیهای فیزیکی موزه، و زمینه اجتماعی و فرهنگی بازدیدکنندگان میتوانند منجر به تولید معانی متنوعی شوند. موزه فلکالافلاک اطلاعاتی را دربارهی تاریخ و فرهنگ اقوام لک و لر به نمایش میگذارد. این که بازدیدکنندگان چه تصویر و معانی را در رابطه با مردم لرستان از این موزه اخذ کرده و این تصویر چه تأثیری بر درک آنها از هویت قومی و ملی دارد، حوزه تمرکز این مطالعه است. این مطالعه کیفی با رویکردی مردمنگارانه انجام شده و برای تحلیل پیامهای ثبت شده از تکنیکهای تحلیل دادههای کیفی بهره گرفته شده است. تحلیل قلمرو، طبقهبندی تحلیلی و تحلیل مولفهای از جمله تکنیکهای به کار رفته در تحلیل پیامها است. به علاوه برای رسیدن به اعتبار بیشتر نتایج تحلیل پیامها، برای گردآوری دادهها از مشاهده مشارکتی و مصاحبه، و برای روشنیبخشی به سئوالات مطرح شده از تحلیل پیامها و تطبیق یافتهها نیز بهره گرفته شده است. برآیند این تحلیلها، برداشتهای بازدیدکنندگان را از هویت در دو سطح قومی و ملی، منعکس میکند. یافتهها حاکی از این است که مردم محلی با دیدن دانش و فرهنگ اجدادشان به فرهنگ و هویت بومی خود میبالند و بازدیدکنندگان غیربومی که دیدگاه تازهای را نسبت به اقوام لک و لر کسب کردهاند، به هویت و تاریخ لرستان به عنوان بخشی از هویت ملی خود افتخار میکنند. تجربه دیدار از موزه، تلقی بازدیدکنندگان را از هویت خود در سطوح مختلف ملی و قومی تغییر و استحکام میبخشد. مخاطبان بومی در نتیجه بازدید تعلق خاطر و رضایت بیشتری از هویت قومی خود احساس میکنند و بازدیدکنندگان غیر محلی ضمن بیان تغییر ایجاد شده در دیدگاه خود نسبت به مردم لرستان، آن را مایه مباهات خود و بخشی از هویت ملی خود تفسیر میکنند. همچنین تمایز جنسیتی بازدیدکنندگان بر تفسیرهای متفاوت از صحنههای موزه تاثیرگذار بوده و موجب درک متفاوتی از جایگاه زن و مرد برای بازدیدکنندهها است.https://journal.asi.org.ir/article_24830_0e441a18f135411c190b636373652e3a.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220مردمشناسی و باستان شناسی نمادهای نوسنگی در کردستان9812924826FAدیانا رستمی نژادانکارشناس ارشد مردمشناسیJournal Article20170314از دورۀ نوسنگی تا به امروز نماد مار، الههی مادر و کشاورزی سه نماد اصلی در فرهنگ کردها هستند. در مرکز ساختار این سه نماد، مفهوم کشاورزی و باروری است و در رأس آن نماد مار قرار دارد که محفاظتکنندهی الههی مادر و بخشندۀ نمادین دانش کشاورزی به او است. مار خدای-دانشی است که دانش و راه و روش یکجانشینی و کشاورزی را در نظام نمادین به انسان <br /> میبخشد. معنای هریک از این نمادها و نیز ساختاری که بین آنها برقرار است با سهگانه و عدد سه پیوند خورده است. دادههای این مقاله با استفاده از روش میدانی در بخشهایی از کردستان، کرمانشاه و ارومیه و نیز روش کتابخانهای به دست آمده است.https://journal.asi.org.ir/article_24826_33f2f073a43dc7231e5cf565465d9d2b.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220بررسی نقش ساختار اقتصادی و فرهنگی طبقات اجتماعی در روند رشد و توسعه عکاسی سده 19 ایران13015924827FAمحمد زرقیعضو هیئت علمی دانشکده هنر دانشگاه نیشابورJournal Article20170314<strong> </strong><br /> تاریخپژوهان در بررسی تاریخ عکاسی قاجار، ناصرالدینشاه را به عنوان اصلیترین حامی عکاسی در سرآغاز ورود عکاسی به ایران میدانند. از سوی دیگر، محصور و محدود شدن عکاسی در دربار را، مهمترین دلیل عدم رشد و توسعه این پدیده در میان عموم مردم جامعه دانستهاند. بدین ترتیب در جریان بررسیهای خود پیرامون تاریخ عکاسی، به ندرت دربارهی علل رشد و وقفه عکاسی در بین عموم مردم به تحقیق و کندوکاو پرداختهاند، در صورتی که بر اساس بررسیهای علوم اجتماعی و مردمشناختی، دلایل بسیار متعددی در رد و پذیرش یک پدیده در یک اجتماع وجود دارد که در رشد و عدم رشد آن بسیار موثر است. در تحقیق حاضر تلاش بر آن است تا از خلال بررسی وضعیت طبقات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگ وابسته به آن، جایگاه و وضعیت عکاسی و روند رشد و گسترش آن در میان جامعه ایرانی در سده 19 مورد کندوکاو قرار گیرد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که ساختار طبقاتی و اقتصادی ایران و اکثریت جمعیت روستایی ایران در سده 19 در کنار عوامل متعددی همچون ضعف در تجارت، وضعیت راهها، کمبود یا نبود سواد، وسایل اطلاعرسانی و ... در سرآغاز ورود عکاسی در دوره قاجار، به گونهای بوده که مانع از رشد فراگیر این پدیده در بین مردم عامه بوده است.https://journal.asi.org.ir/article_24827_982579da9f4af7fb6c4d5dc7bf1df878.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220بازخوانی و نقد روششناختی مطالعات توسعه اجتماعات محلی16019324828FAموسی عنبریدانشیار جامعهشناسی توسعه دانشگاه تهرانسامان یوسفونددکتری جامعهشناسی توسعه اجتماعی دانشگاه تهرانJournal Article20170314اجتماع محلی آخرین لایه اصالت فرهنگی و هویت دستنخورده و یکدست تلقی میشود. مطالعات انجامشده در این حوزه با قوتهای خاص خود و البته کاستیهای روششناختی همراه بودهاند. وجه غالب پژوهشهای این حوزه با تأثیرپذیری از جامعهشناسی پوزیتیویستی، بیشازپیش بهسوی تحقیقات پیمایشی و پرسشنامهگرایی کشانده شده است و منطق غالب بر آنها فرضیهسازی بوده است؛ بهگونهای که تناسب بین مسائل و روشهای تحقیق با بافتهای محلی ضعیف بوده است. مطالعات پیمایشی در بستر و بافتهای محلی، سازوکار روششناختی مناسبی برای فهم عقلانیت بومی ندارد. از اینرو کاستیها و تقلیلهای نادرستی در فهم بافتهای محلی ایجاد میکند که گاهی نتایج متعارض و غیر پاسخگو به مسائل مترتب با بافتهای محلی ارائه میکند. «فهم عقلانیت بومی» حلقه مفقوده این مطالعات است.<br /> در مقاله حاضر، با مروری نظری بر مفهوم اجتماع محلی و با اتخاذ بینش مردمشناسی پدیداری بهنقد و بازخوانی مسائل مهم و بارز روششناسی اثباتی و کاربرد سطحی، ناموجه و بعضاً گمراهکننده روشهای آماری در مطالعات اجتماعات محلی پرداخته شده است. استدلال مقاله این است که بهکارگیری مشی پدیدارشناسانه در مطالعات توسعه اجتماعات محلی، نه تنها باعث توجه به گروههای حاشیهای و مغفول مانده و جایدهی آنها در بطن جامعه میشود، بلکه ارادههای منفعل را فعال میکند و توسعه را بهمثابه اقدامی ممکن و سهلالوصول برای اجتماعات محلی درمیآورد، و از طرفی زمینه را برای تأمل و بازاندیشی در باب رهیافتهای بوماندیش و کنشهای بومی، بیشازپیش فراهم خواهد کرد.https://journal.asi.org.ir/article_24828_d6b9721bf9882e078473f38908d53703.pdfانجمن انسان شناسی ایراننامه انسان شناسی1735-2096132320160220بررسی و تحلیل بازیهای کودکانه قرن ششم هجری به استناد اشعار خاقانی شروانی19421824829FAنسرین کریم پوردکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلانJournal Article20170314درک و فهم کودکان از جهان پیرامونشان در قالب بازیهایشان به نمایش درمیآید. کودکان به یاری بازی، خود را با نظامهای اجتماعی و هنجارهای فرهنگی آن تطبیق میدهند. از اینرو بازیها در زیرساخت خود واجد ویژگیهای فکری، فرهنگی و اجتماعی زمانه خود و یکی از راههای انتقال فرهنگ هستند. این ویژگی در بازیهای سنتی کودکانه به جهت کیفیت استعلایی و ساختار ساده آنها برجستهتر است. این پژوهش، بازیهای کودکانه قرن ششم را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است تا در عین شناخت بازیهای کودکانه رایج در روزگاران گذشته به شناخت ساختارهای اجتماعی، اندیشگانی و فرهنگی آن دوران نیز دست یابد. بدین منظور از اشعار خاقانی شروانی، شاعر جزئینگار قرن ششم، به عنوان مرجع استفاده شده است.<br /> نتایج پژوهش، ساختارهای قالبی، تقلیدی و غیرخلاق بازیهای کودکان و فردگرایی و خودمداری در بازیهای گروهی آنان را نشان میدهد. ساختار بسته و مستبد اجتماع قرن ششم و ایستایی فکری و فرهنگی مردمان آن روزگار نیز از تحلیل بازیها و با استناد به متن شعری، بازشناخته شده است.<br /> <strong> </strong>https://journal.asi.org.ir/article_24829_8a76c4d9e2c8f8aea9650e9f92e31b30.pdf