انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
اشارتگری زبان در روایتی از یک رسم سنتی سنگسری: یک مطالعه روایتپژوهی
15
44
FA
سید محمد
چاووشی
دانشجوی دکتری مردم شناسی دانشگاه تهران
dr.chavoshi1963@gmail.com
<strong>هدف</strong>: تحلیل یک روایت از مراسم سنتی «خانه ای برای بازی» در فرهنگ مردم سنگسر<br /> <strong>زمینه</strong>: خلق روایت همواره یکی از مهمترین سازوکارهای مرتبط با فرایند معنابخشی به زندگی و اجرای هویت فرهنگی در جوامع انسانی بوده است و نقش زبان در برساخت روایت های کلامی غیرقابل انکار است. روایت یک زن نود و پنج ساله سنگسری از داستان اولین شرکتش در این مراسم منبع داده در مطالعه حاضر را تشکیل داده است. این روایت محصول یک مصاحبه عمیق روایی است که از سوی مصاحبه کننده- یدالله حاجی علیان- در قالب کتاب و به دو زبان فارسی و سنگسری منتشر شده است.<br /> <strong>روش</strong>: این مطالعه در پارادایم کیفی و در رویکرد روایت پژوهی با گرایش تحلیل مفادی و ساختاری همزمان انجام شده است.<br /> <strong>یافته ها</strong>: خواستگاری و ازدواج به عنوان مهمترین نقطه ی عطف زندگی در سنت سنگسری محور اصلی نمایش «خانه ای برای بازی» و روایت راوی از آن را تشکیل میدهد. روایتی که به کمک انواع کدهای زبانی، شگردهای سخنورانه و ارایه ساختاری اقناع کننده سعی نموده کل عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ سنگسری و در واقع، هویت راوی را حول این محور به اجرای کلامی بگذارد.<br /> <strong>مدل نظری</strong>: رویکرد نشانه شناسی در مردم شناسی تفسیری و رویکرد اشارتگری زبان در انسانشناسی زبان شناختی.<br />
سنگسر,روایت پژوهی,خانه ای برای بازی,فرهنگ,زبان
https://journal.asi.org.ir/article_29457.html
https://journal.asi.org.ir/article_29457_50df5a1e7542915ee6800471a3982eca.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
رعایت اعتدال مزاج و میانهروی دو اصل مهم در فرهنگ غذایی پارسیان عهد هخامنشی
45
78
FA
جلال الدین
رفیع فر
استاد دانشگاه تهران
jrafifar@ut.ac.ir
محمدسعید
زنهاری
دانشجوی دکتری ایران شناسی ،دانشگاه شهید بهشتی
طبق گزارش برخی مورخان و نویسندگان یونانی و رومی، میانهروی در مصرف خوراکها و رعایت اعتدال مزاج، دو اصل مهم در فرهنگ غذایی پارسیان در عهد هخامنشی بوده است؛ اما تاکنون در پژوهشهای مختلف مربوط به تاریخ هخامنشیان، این موضوع به دقت مورد بررسی قرار نگرفته است. با توجه به این که تنها در منابع کلاسیک تاریخ هخامنشی، به این دو نکته غذایی اشاره شده، در این پژوهش برآنیم تا با بررسی دقیق منابع مذکور، و با دیدگاهی انتقادی نسبت به این آثار و تطبیق منابع کلاسیک با دیگر شواهد تاریخی، باستانشناختی، زبانشناختی و حتی اسطورهشناختی موجود، ضمن بررسی صحت و سقم این گفتار، مشخص نماییم که منظور از پارسیان در منابع نامبرده، کدام گروهها و طوایف قوم پارس است؟ نتایج بررسیها حاکی از آن است که شواهد متعددی در منابع کلاسیک، برای تایید این سخن در ادوار مختلف تاریخ هخامنشی- دستکم از آغاز تا پایان فرمانروایی اردشیر دوم- وجود دارد؛ اما این دو اصل غذایی را، طبق گزارشهای قابل اطمینان مندرج در منابع کلاسیک، تنها میتوان به عنوان جزیی مهم از فرهنگ غذایی اشراف و نخبگان نظامی، شاه و دربار و نیز برخی قبایل قوم پارس محسوب داشت؛ نه تمام قبایل و طوایف قوم پارس در روزگار هخامنشیان.<br />
قوم پارس,اشراف و درباریان,اعتدال مزاج,میانهروی,فرهنگ غذایی,منابع کلاسیک
https://journal.asi.org.ir/article_29458.html
https://journal.asi.org.ir/article_29458_51fdc340ba8fcb624156c42c5ee36f95.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
بازنمایی هویت در الگوی خوراک بررسی اتنوگرافیک تغییرات الگوی خوراک در میان مهاجران افغان بر اثر تجربه مهاجرت به ایران
79
106
FA
سعیده
سعیدی
دکتری مردم شناسی و مطالعات فرهنگی دانشگاه برمن آلمان
saidi.university@gmail.com
غذا و خوراک به همراه فولکلور، موسیقی و زبان به عنوان مهمترین شاخصهای هویت اجتماعی و نماد باور فرهنگی انسان تلقی میگردند. مهاجرت و جنگ از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تغییرات رژیم غذایی بوده که منجر به تاثیرات گسترده اجتماعی و فرهنگی میشوند. این مقاله با روشی اتنوگرافیک درصدد واکاوی تاثیرات مهاجرت بینالمللی بر بازتعریف الگوی خوراک به عنوان بیان نمادین حضور در میان مهاجران افغان (با تاکید بر قوم تاجیک) در ایران میباشد. برای گردآوری دادهها از 58 مصاحبه نیمهساختاریافته، مشاهده مشارکتی و بررسیهای اسنادی استفاده شده است. روش تحلیل موضوعی برای تحلیل دادهها مورد استفاده قرار گرفته است. غذا به عنوان زبان اجتماعی، بار معنایی گستردهتری نسبت به خوردن و آشامیدن صرف داشته و به عنوان عاملی تاثیرگذار در شناخت بافت فرهنگی جامعه مهاجران افغان و همچنین شاخص تحلیل در شناخت مفهوم «خود» میباشد. مهاجرت به ایران منجر به تغییر در سطوح مختلف زیست فردی و گروهی مهاجران افغان شده و در عرصه خوراک منجر به تغییر در مواد غذایی مورد استفاده، دایره واژگان، دستور پخت و ابزارهای مورد استفاده گشته است. همچنین انتخابها و ترجیحات غذایی مهاجران بیانگر حالات، روایتگر داستانهای تاریخی و فرهنگی آنان بوده و مفاهیم قومیت، هویت ملی و کنش اجتماعی «خود» در برابر«دیگری» به صور گوناگونی توسط فرایند روزانه تولید خوراک در میان مهاجران افغان در جامعه میزبان بازتولید می شوند.<br /> <strong> </strong>
مهاجرت بین المللی,الگوهای خوراک,هویت,پویایی خانواده افغان,تغییرات فرهنگی- اجتماعی
https://journal.asi.org.ir/article_29459.html
https://journal.asi.org.ir/article_29459_dbeb6b442293fbb1a33025cb03f752ef.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
جایگاه اجتماعی ـ سیاسی کدخدا در نظام ایلی: مطالعهی موردی ایل بویراحمد از 1320 تا 1323 هجری شمسی
107
127
FA
کشواد
سیاهپور
هیئت علمی دانشگاه یاسوج
ksiahpour@yahoo.com
کدخدا در نظام ایلی، از جایگاه اجتماعی - سیاسی بالایی برخوردار بوده است. آنها، به عنوان روسای طوایف مستقل، از نظر سلسله مراتب اجتماعی- در ساختار و نظام اجتماعی ایل- دومین دسته از سران و حاکمان محلی پس از خوانین محسوب میشدند. با وجود این تقسیمبندی سنتی، برخی کدخدایان در ایل بویراحمد، قدرتی بالاتر از بعضی خوانین منطقه داشتند و در برکشیدن و پایین آوردن خوانین، نقش اصلی را بازی میکردند. این پژوهش، نشان میدهد که برخی کدخدایان مقتدر و مشهور بویراحمد- در بویراحمدعلیا و سفلی- از همان سال 1320 (آغاز سقوط رضاشاه)، زمام امور را در دست گرفته و در ادارهی امور اجتماعی و سیاسی حوزهی استحفاظی خود به رتق و فتق امور پرداختهاند. یورش به مقر حکومت نظامی در «شهرک تلخسرو» و اخراج دولتیان و همچنین برکشیدن یک خانزادهی نوجوان و انتخاب او به «خانی»، از جمله اقدامات اولیه کدخدایان بویراحمد در پی سقوط رضاشاه بود. با ورود خانزادگان تبعیدی به منطقه، تقسیمبندی سنتی بویراحمد علیا و سفلی به شیوهی مرسوم پیشین رواج یافت. با این حال، کدخدایان مشهور طوایف، نقش برجستهی اجتماعی - سیاسی خود را در حضور خوانین مقتدر، بیواهمه نشان دادند و در تثبیت قدرت خود و طایفهی خویش، آشکارا عمل کردند. این مقاله، به شیوهی توصیفی- تحلیلی و بر مبنای روش تحقیق تاریخی، تدوین گردیده و جایگاه جمعی از نخبگان سنتی بویراحمد، یعنی کدخدایان را در نظام ایلی، از سال 1320 تا 1323 (عزل رضاشاه تا مرگ وی) - در سه سال نخست پادشاهی محمدرضاشاه - بررسی، تبیین و تحلیل نموده است.<br /> <strong>واژههای کلیدی:</strong> رضاشاه، کدخدایان، خوانین، بویراحمد علیا، بویراحمد سفلی، قشقایی.
رضاشاه,کدخدایان,خوانین,بویراحمد علیا,بویراحمد سفلی,قشقایی
https://journal.asi.org.ir/article_29467.html
https://journal.asi.org.ir/article_29467_957ff8e5ed6bf902f1ee2f1bf79f0456.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
مطالعه روابط ساختاری تاچه و نمکدان چهارمحال و بختیاری با رویکرد مردمشناسی هنر
129
149
FA
ندا
کیانی
کارشناس ارشد صنایع دستی دانشگاه هنر اصفان
neda_kiani2016@yahoo.com
تاچه یکی از بافتههای کیسهمانند بومی استان چهارمحال و بختیاری با ساختاری ویژه است که امروزه نقش کاربردی آن کمرنگ شده و همین امر موجب از دست دادن یادگار بخش مهمی از بافتههای عشایری که مبنایی برای درک هنر قومی محسوب میشوند، شده است.چرا که تاچه بعنوان یک محصول فرهنگی با حرکت از محور انسان در ترکیبی پیچیده از زیست شناسی و فرهنگ،در ساختار خود ابعاد فرهنگی_اجتماعی جامعه آفریننده را محفوظ نگاه داشته و از این رو مطالعه آن ضرورت مییابد.در ساختار تاچه نقوش و رنگهای گوناگونی که در دیگر بافتههای چهارمحال دیده نشده و یا دارای وجه مشترک با آنها بوده، بکار رفته است.یکی از آنها،نقش نمکدان چوپانی است که همچون جزیی پایدار در اکثر تاچه ها دیده میشود.از اینرو پژوهش پیش رو به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بدنبال بررسی تاچه بافی چهارمحال و بختیاری با رویکرد مردمشناسی هنر و تطبیق تاچه با نمکدان از حیث ساختار و معناشناسی است.بدین منظور این سوال مطرح بوده که تاچه و نمکدان بختیاری از لحاظ زیبایی شناسی و معناشناسی دارای چه شاخصههایی هستند؟ علت شباهت بخشی از تاچه با نمکدان در چیست؟ روش گردآوری اطلاعات به دو شیوهی میدانی و کتابخانهای بوده است. نتایج بیانگر آن است که تقریباً یک پنجم طرح تاچهها را، نقش نمکدان احاطه کرده است. درواقع متناسب باکاربرد تاچه و نمکدان که محل نگهداری مهمترین نعمتهای الهی در فرهنگ عشایری -روستایی هستند، از طرح نمکدان بعنوان نمادی مقدس وبرای نشان دادن درجه اهمیت محتوای تاچه استفاده شده،همانطور که امروزه برای آگاهی مصرف کننده،روی هر کالایی نشانی یا جملهای مخصوص نگاشته میشود.<br />
مردمشناسی هنر,چهارمحال و بختیاری,ساختار,تاچه بافی,نمکدان چوپانی
https://journal.asi.org.ir/article_29469.html
https://journal.asi.org.ir/article_29469_e9bdee4d4198ceae0768a26cb9a7db99.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
سکسوالیته در مردمشناسی شکلگیری و تحولات مفهومی و پژوهشی جاری و آتی آن
151
178
FA
سپیده
ثقفیان
کارشناس ارشد مردم شناسی دانشگاه تهران
sepideh.saghafian@gmail.com
ابوعلی
ودادهیر
دانشیار گروه مردم شناسی دانشگاه تهران
vedadha@ut.ac.ir
سکسوالیته[1] از دیرباز، از زمانی که مردمشناسان در خانه، زندگی جوامع بدوی را روایت میکردند، یکی از حوزههای تحت بررسی مردمشناسانه بوده است. در تاریخ تحول این رشته، مطالعهی سکسوالیته تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. مطالعهی سکسوالیته از بررسی رفتار اگزوتیک جنسی در اقوام بدوی آغاز شد و در قرن بیستم به عنوان زیرمجموعهای از نهاد خانواده مورد بررسی مردمشناسانه قرار گرفت. از اواخر قرن بیستم، موضوعها و نگرشهای جدیدی همچون هویت جنسی، نگاه جنسی، جهتگیری جنسی و بازتعریف انتقادی خود مفهوم سکسوالیته در دستور کار مردمشناسان قرار گرفت. برای نمونه، آخرین تحول در این حوزه پهندامنه مربوط به مطالعه اچ آی وی/ ایدز و سکسوالیته است. به طور مشخصتر، نگاهی به حوزهی مردمشناسی سکسوالیته در ایران نشان میدهد این حوزه هنوز در ابتدای راه قرار داشته و حوزهای نوپا و رو به رشد قلمداد میشود. این مقاله در واقع نوعی بازنگری و تامل تاریخی بر حوزهی پژوهشی مردمشناسی سکسوالیته، تحولات و سوگیری جاری و آتی آن در جهان و ایران است.<br /> <br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1] در یک برداشت کلی، مفهوم سکسوالیته (Sexuality) به میل جنسی، رفتار جنسی، جنس و جنسیت اشاره میکند (فوکو، 1384) اما از آنجا که معادل دقیقی برای آن در فارسی وجود ندارد ترجیح بر این است که خود کلمه استفاده شود.
مردمشناسی سکسوالیته,سکسوالیته در ایران,اتنوگرافی خانواده و سکسوالیته,مطالعات اچ آی وی/ ایدز
https://journal.asi.org.ir/article_29470.html
https://journal.asi.org.ir/article_29470_884bd05cea703f80f1ee56047b92b7dd.pdf
انجمن انسان شناسی ایران
نامه انسان شناسی
1735-2096
2717-347X
14
24
2016
08
22
زایمان طبیعی به مثابه هراس اجتماعی مطالعه پدیدارشناختی زایمان طبیعی در مادران نخستزا
179
215
FA
زینب
هاشمیخواه
کارشناس ارشد جامعهشناسی از دانشگاه خوارزمی
پژوهش حاضر به مساله پدیده زایمان طبیعی در جامعه پرداخته و با نگاهی ژرف به بررسی فرایندهای تصمیمگیری افراد در انتخاب این نوع روش زایمانی توجه دارد. این پژوهش سعی دارد تا هنجارها و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی پنهان در رابطه با روشهای انتخاب زایمان را کشف و تحلیل کند. بدین منظور با بهرهگیری از روش کیفی و در چارچوب پارادایم تفسیری و مصاحبههای عمیق پدیدارشناختی با 15 نفر از زنان زایمانکرده که در بیمارستانی در شهر تهران بستری بوده و تجربه زایمان طبیعی را از سر گذرانده بودند به مدت چند ساعت بعد از زایمان، مصاحبههایی به عمل آمد. نتایج مطالعه حاکی از آن است که اغلب مادران علیرغم این که بر اساس علاقهی شخصی، نوع زایمان خود را انتخاب کرده بودند اما تقریباً مبتنی بر یک انتخاب سنتی به واسطهی پرسوجو از اطرافیان و کمتر متکی بر دلایل متقن علمی و اخذ اطلاعات دقیق بوده است ضمن آنکه قریب به اتفاق مادران تمرینهای لازم جهت آمادگی جسمانی را کسب نکرده و آگاهی لازم جهت مواجه با درد زایمان را نداشته و از فرایند وقوع آن بیاطلاع بودند. از اینرو انتخاب این نوع روش زایمانی ترس و اضطرابی را بر مادر تحمیل میکرده است. همچنین یافتهها این حقیقت را روشن میسازد که بیمارستان و فضای آن مناسب حال مادران در آن شرایط بحرانی نبوده ضمن آن که مادران مشارکتکننده معتقد بودند شرایط اینچنینی بر تمامی بیمارستانهای دولتی صدق میکند و به همین دلیل برای زایمانهای بعدی احتمال تجدیدنظر بر روش زایمانی میتواند وجود داشته باشد. اگرچه نتایج مطالعه قابل تعمیم نیست اما به پشتوانه یافتههای پژوهش میتوان گفت در چنین بستری است که میتوان احتمال رویگردانی از زایمان طبیعی و افزایش سزارینهای انتخابی را انتظار داشت.
زایمان طبیعی,ترس,درد,پزشکی شدن,برساختگرایی
https://journal.asi.org.ir/article_29471.html
https://journal.asi.org.ir/article_29471_a3088921159b6a299a5f490b624ec1b2.pdf